شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۸۵۶
مولوی
مولوی( غزلیات )
95

غزل شمارهٔ ۸۵۶

برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد
دل را ز خواب برکن هنگام رفتن آمد
تا کی اشارت آید تو ناشنوده آری
ترسم که عشق گوید کاین خواجه کودن آمد
رفتند خوشه چینان وین خوشه چین نشسته
کز ثقل و از گرانی چون تل خرمن آمد