82
غزل شمارهٔ ۸۲۶
ای خدا از عاشقان خشنود باد
عاشقان را عاقبت محمود باد
عاشقان را از جمالت عید باد
جانشان در آتشت چون عود باد
دست کردی دلبرا در خون ما
جان ما زین دست خون آلود باد
هر که گوید که خلاصش ده ز عشق
آن دعا از آسمان مردود باد
مه کم آید مدتی در راه عشق
آن کمی عشق جمله سود باد
دیگران از مرگ مهلت خواستند
عاشقان گویند نی نی زود باد
آسمان از دود عاشق ساخته ست
آفرین بر صاحب این دود باد