شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۸۲۵
مولوی
مولوی( غزلیات )
88

غزل شمارهٔ ۸۲۵

برنشین ای عزم و منشین ای امید
کز رسولانش پیاپی شد نوید
دود و بویی می رسد از عرش غیب
ای نهانان سوی بوی آن پرید
هر چه غفلت کور و پنهان می کند
دود بویش می کند آن را سپید
ما ز گردون سوی مادون آمدیم
باز ما را سوی گردون برکشید
همچو مریم سوی خرمابن رویم
زانک خرمایی ندارد شاخ بید
بس کن و از حرف در معنی گریز
چند معنی را ز حرفی می مزید
این مزیدن طفل بی دندان کند
گر شما مردید نان را خود گزید