101
غزل شمارهٔ ۱۷۰۱
آوازه جمالت از جان خود شنیدیم
چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدیم
اندر جمال یوسف گر دست ها بریدند
دستی به جان ما بر بنگر چه ها بریدیم
رندان و مفلسان را پیداست تا چه باشد
این دلق پاره پاره در پای تو کشیدیم
در عشق جان سپاران مانند ما هزاران
هستند لیک چون تو در خواب هم ندیدیم
ماننده ستوران در آب وقت خوردن
چون عکس خویش دیدیم از خویش می رمیدیم