107
شمارهٔ ۱۴ - قطعه
تا رخش طبعم از پی معنی تکاور است
میدان نورد مدحت مقصود قشر است
آن بی نماز کعب که جسم پلید او
از خاکروب دیر کشیشان مخمر است
وان حیله ساز شوم که تا زاده مادرش
در مکر و زرق و شید به شیطان برابر است
دستار سرخ اوست عروسانه معجری
وان عقده ها نمونه چین های معجر است
آن گنبدی که بر سرش از چار خانگیست
چون می نهد به خانه قوچی برابر است
از استر چموش فزونست بد رگیش
وزخر به زیر قنتر دوران زبون تر است
قنتر کشیده گر سوی بازارش آورند
گویند از امتحان که خریدار این خر است
چون خان و مان سیه شده ای از زر حرام
بیعش کند به یک دو سه پولی که در خور است
گر قنترش کنند به حیلت ز سر برون
عذر آورند کاین ز الاغان دیگر است
فی الحال فسخ بیع کند مشتری ز خشم
گوید کزین معامله مقصود قنتر است