شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
تسلی
محمدرضا شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کدکنی( بوی جوی مولیان )
129

تسلی

باز می گردن با دست تهی
نه پرستویی با من نه خدایی نو
نه سبویی آواز
دست هایم خالی ست
هیچ صحرایی این گونه سترون ایا
خواب دیده ست کسی ؟
گاه می گویم
غم این نیست که دستانم خالی ست
کاسه ی چشم لبریز رهایی هاست