شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
مرد ایستاده است
محمدرضا شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کدکنی( بوی جوی مولیان )
154

مرد ایستاده است

در ساحت حضور نسیم و
نماز نور
در ساحت وقوف به زیبایی حیات
در آفتاب از پس باران کنار راه
مرد ایستاده است و
نمی خواهد
رز رهگذار خویش
بر هم زند
آرامش موقر سنجابی را
که
با خوشه ی اقاقی یا ساقه ی علف
دم لرزه می کند
می دانم
آه
هرگز
باور نمی کند کسی از من
کاین مرد
تا چند روز پیش چه می کرد
در شرق دوردست
در آفتاب از پس باران
کنار راه
مرد ایستاده است