شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
خطاب
محمدرضا شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کدکنی( بوی جوی مولیان )
123

خطاب

اینک بهار بر در قلب تو می زند
اما تو آن طرف
بیرون قلب خویشتن
استاده ای هنوز
صبحی که روی شانه ی زیتون
در حالت هبوط است
فردا
از نخل های سوخته
بالا خواهد رفت
اما
یک شاخه گل برای تو کافی ست
تا فاصله شود
بین تو و هزار ستاره
بین تو و حضور سپیده
بین تو هیاهوی شهری که هر سحر
در سربی صفیری بیدار می شود