شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
درین همسایه ۲
مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث( در حیاط کوچک پاییز، در زندان )
337

درین همسایه ۲

درین همسایه مرغی هست، گویا مرغ حق نامش
نمی دانم
و شاید جغد، شاید مرغ کوکو خوان
درین همسایه، نامش هر چه، مرغی هست
که شب را، همچنان ویرانه ها را، دوست می دارد
و تنها می نشیند در سکوت و وحشت ِ ویرانه ها تا صبح
و حق حق می زند، کوکو سرایان ناله می بارد
و من آواز ِ این غمگین ِ دردآلود
نشد هرگز که یک شب بشنوم، بی اعتنا مانم
و حزن انگیز اوهامی، دلم در پنجه نفشارد
درین همسایه مرغی هست خون آلوده اش آواز
کنار پنجره دیشب
نشستم گوش دادم مدتی آواز ِ او را، باز
نشستم ماجرا پرسان
چراگویان، ولی آرام
همَش همدرد، هم ترسان:
-"چرا آواز ِ تو چون ضجه ای خونین و هول آمیز؟
چه می جویی؟ چه می گویی؟
چرا این قدر دردآلود و حزن انگیز؟
چرا؟ آخر چرا؟..."
بسیار پرسیدم
و اندهناک ترسیدم
و او - با گریه شاید - گفت:
-"شب و ویرانه، آری این و این آری
من این ویرانه ها را دوست می دارم
و شب را دوست می دارم
و این هو هو و حق حق را
همین، آری همین، من دوست می دارم
شب مطلق، شب و ویرانهٔ مطلق
و شاید هر چه مطلق را"
نشستم مدتی ترسان و از او ماجرا پرسان
و او - با ضجه شاید - گفت:
-"نمی دانم چرا شب، یا چرا ویرانه ام لانه
ولی دانم که شب میراث ِ خورشید است
و میراث ِ خداوند است ویرانه
نمی دانم چرا، من مرغم و آواز من این است
جهانم این و جانم این
نهانم این و پیدا و نشانم این
و شاید راز من این است"
درین همسایه مرغی هست....