شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۴۰ - موعظه
مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان( مقطعات )
113

شمارهٔ ۴۰ - موعظه

آگاه نیست آدمی از گشت روزگار
شادان همی نشیند و غافل همی رود
دل بسته هواست گزیند ره هوا
تن بنده دل آمد و با دل همی رود
گر باطلی به بیند گوید که هست حق
حقی که رفت گوید باطل همی رود
ماند بر آن که باشد بر کشتیی روان
پندارد اوست ساکن و ساحل همی رود