124
شمارهٔ ۱۲ - تأسف بر سپید شدن موی
مویم آخر جز از سپید نگشت
گر چه اول جز از سیاه نرست
رنگ آن سرخ هم نشد گر چند
مردم آن را به خون دیده بشست
مرد را چون سپید گردد موی
تن چو موی سپید گردد سست
نادرستی بودش رنگ دوم
چون درستیش بود رنگ نخست
تن بنه مرگ را حرص خلود
از دل خویشتن برون کن چست
موی چون نادرست گشت بدان
که نمانده است جای موی درست
دوزخ جاودانه جست آن کس
کز جهانی عمر جاودانی جست
پند این مستمند بشنو نیک
دل بر آن نه که آن سعادت توست