شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱
مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان( غزلیات )
146

شمارهٔ ۱

ای ترک لاله رخ بده آن لاله گون شراب
تابان ز جام چون رخ لعل از قصب نقاب
من گویمی گلابست آن می که می دهی
گر هیچ گونه گونه گل داردی گلاب
جز دوستی ناب نیابی ز من همی
واجب بود که از تو بیابم نبید ناب
تیره نکردش آتش آنگه که آب بود
اکنون که آتش است ضعیفش مکن به آب
آبست و آتش است و زو شد خراب غم
نشگفت ار آب و آتش جایی کند خراب
آسایش است و خرمی از آب دیده را
اینست و زان بلی که کند دیده را به خواب
از لطف بر دوید به سر وین شگفت نیست
روح است و روح را سوی بالا بود شتاب
در مغز و طبعم افتاد آتش ز بهر آنک
دست تو بر نبید و بلور است و آفتاب
تا ندهیم نبیدی چون دیده خروس
باشد به رنگ روزم چون سینه غراب