رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه

اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود

بر سرانگشت معشوقان نگر سبزی حنا

راست پنداری بلورین جامهای چینیان

یا به منقار زجاجی برکند طاووس نر

ای خداوندی که روز خشم تو از خشم تو

خشم تو چون ماهی فرزند داوود نبی

در دعای مؤمنین و مؤمناتی، زانکه هست

تا توانی شهریارا روز امروزین مکن

بامدادان حرب غم را لشکری کن تعبیه

تو به قلب لشکر اندر خون انگوران به دست

ساقیان تو فکنده باده اندر باطیه

مطربان ساعت به ساعت بر نوای زیر وبم

گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیر

گه نوای هفت گنج و گه نوای گنج گاو

نوبتی پالیزبان و نوبتی سرو سهی

ساعتی سیوارتیر و ساعتی کبک دری

بامدادان بر چکک، چون چاشتگاهان بر شخج

ماه فروردین به گل چم، ماه دی بر باد رنگ

سال سیصد سرخ می خور، سال سیصد زرد می