63
غزل شمارهٔ ۴۹۱
ماه یا جنتست یا رخسار
شهد یا شکرست یا گفتار
آهوان صید مردمند و دلم
صید آن آهوان مردمدار
کار ما با ستمگری افتاد
که به جز قصد ما ندارد کار
گل صد برگ را بباید ساخت
فصل نوروز با نوای هزار
پیش عشاق لطف باشد قهر
نزد مشتاق فخر باشد عار
دل بی مهر کی شود روشن
مرغ بی بال کی بود طیار
چه زند عقل با تطاول عشق
چکند صید در کمند سوار
مرغ وحشی اگر عقاب شود
نکند کرکسان چرخ شکار
کامت از دار می شود حاصل
گام برگیر و کام دل بردار
نامهٔ نانوشته بیش مخوان
قصهٔ ناشنوده پیش میار
آتش دل بسوخت خواجو را
وقنا ربنا عذاب النار