139
هر آن چیزی که یارت گفت آن کن
برایت هدیه ای آوردم امروز
که تا دل خوش شوی در عید نوروز
بود آن هدیه بی شک از خداوند
بگیر و کن به او تجدید پیوند
بگیر این جام پر می را ز ساقی
همیشه مست باش از عمر باقی
اگر خواهی تو عمری جاودانی
ز من این هدیه را اکنون ستانی:
«دلی کاندر درون توست موجود
بود همواره مسکنگاه معبود
دل و دلبر در آنجا خوش نشسته
بروی خود در اغیار بسته
اگر دیدی حقیقت ترک جان کن
هر آن چیزی که یارت گفت آن کن
«کمالت» را گزین بحر غلامی
پس آنگه میهمانش کن به جامی»