982
خواندن خط جمال توکتاب است مرا
نرگس مست تو دیدن می نابست مرا
نار عشقت سبب قلب کبابست مرا
تا تو در میکدۀ عشق شرابی داری
همه دم آرزوی شرب شرابست مرا
مردم از مرگ گریزند به هرسو شب و روز
عجب این است که بر مرگ شتابست مرا
برکش آن خنجر ابرو تو بزن بر دل من
کاین دل سنگ من آن طرفه حجابست مرا
سرخطی از خط حسنت بده ای مالک حسن
کاین بهین حجت هنگام حسابست مرا
غیر تو با که توان گفت که از بخت تباه
جلوۀ مونس جان درد و عذابست مرا
زاهد از بهر جنان ختم کند قرآن را
خواندن خط جمال تو کتابست مرا
ناصواب است اگر خوردن می پیش کسان
می گرفتند ز کفت کار صوابست مرا
ای که در حسن به سر حد نصاب آمده ای
غم و اندوه تو در حد نصابست مرا
تار زلفین تو ای همدم دل در شب تار
همه شب تا به سحر تار ربابست مرا
از ( کمال ) تو بود جمله کمالات ( کمال )
ای که از شوق رخت دیده پر آبست مرا