87
شمارهٔ ۵۲۵
نام به بردم شبی روی توام آمد بیاد.
در دل شب حلقة موی توام آمد به یاد
در نماز عشق پیش قبله رخسار تو
سورة نون خواندم ابروی توام آمد به یاد
وصف اغلال و سلاسل خواندم اندر آیتی
از گرفتاران گیسوی توام آمد به یاد
اشک را دیدم بسر غلطان میان خاک و خون
کشتگان چشم جادوی توأم آمد به یاد
زاهدی می کرده روزی وصف رضوان و بهشت
از مقیمان سر کوی توام آمد به یاد
چون شنیدم ذکره طوبی گه بلند و گاه پست
اعتدال سرو دلجوی توأم آمد به یاد
می گشودم همچو گل اوراق دبوان کمال
بوی جان آمد از آن بوی توام آمد به یاد