شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۴۱ - ایضا له
کمال الدین اسماعیل
کمال الدین اسماعیل( قطعات )
137

شمارهٔ ۴۱ - ایضا له

به نرد باختن اندر بلا و درد سرست
ازو حذر کن و بگریز گر ترا بصرست
صلاح خویش نگهدار و نا فلاح مجوی
که در صلاح و فلاح تو نرد کینه ورست
به جاه ازو خللست و به فضل ازو نقصان
ازو به مال زیانست وزو به تن خطرست
گهی بکوبی زانو و گه بکوبی بر
درست گویی دست تو درّة عمرست
گهی بخایی لبها ز بس دریغ و فسوس
چنانکه گویی در زیر زخم نیشتر ست
هر آن حریف که با تو بباخت دشمن شد
وگر چه او ز همه دوستانت دوست تر ست
گهی بنالی و گویی اگر چنین زدمی
ببردمی و کنون شد که زخم من دگرست
گهی بگیری و گویی مگر براید نقش
گهی بدزدی و گویی حریف کور و کرست
چو بنگری همه بازیت دزدی آمد و مکر
چو بنگری همه گفت تو گوییا مگرست
بعشرت اندر کسبست و ، کسب در عشرت
نکو نباشد اگر حاصلش همه گهرست
عجبّر آنکه همی نرد را هنر دانی
وگرچه درّ سخن به ز نرد در نظرست
اسیر و عاجز چوبی و استخوان گشتن
به چشم آن که مرا و را خرد نه بس هنرست