شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بارون
حسین پناهی
حسین پناهی( گزیدهٔ اشعار )
164

بارون

همه اینو میدونن
که بارون
همه چیز و کسمه
آدمی و بختشه
حالا دیگه وقتشه
که جوجه ها را بشمارم
چی دارم چی ندارم
بقاله برادرم
می¬رسونه به سرم
آخر پاییزه
حسابا لبریزه
یک و دو! هوشم پرید
یه سیاه و یه سفید
جا جا جا
شکر خدا
شب و روزم بسمه