شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
اولین و آخرین
حسین پناهی
حسین پناهی( گزیدهٔ اشعار )
145

اولین و آخرین

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
ماییم که پا جای پای خود می نهیم
و غروب می کنیم هر پسین
آن روشنای خاطر آشوب
در افقهای تاریک دور دست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند؟
ای راز!
ای رمز!
ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین!