شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱۷۶
همام تبریزی
همام تبریزی( غزلیات )
118

شمارهٔ ۱۷۶

می آمد و خلق شهر در پی
وز شرم روان ز عارضش خوی
دزدیده به سوی من نظر کرد
کز دوست مباش بی خبر هی
در حال وان یکاد بر خواند
هر کس که نظر فکند بر وی
خوبان جهان کمر بیستند
در خدمت سرو دوست چون نی
زاهد چو لبش بدید می گفت
من توبه نمی کنم ازین می
هر جا که فتاد عکس رویش
گلزار همی شکفت در پی
می رفت و همام در پی او
فریاد کنان که هجر تا کی