126
شمارهٔ ۱۴۱
در ان نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
زخواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک بر آرم
به آرزوی توخیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که در آیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز جام و ساغر رضوان
مرا به باده چه حاجت چومست بوی تو باشم