شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۲
هلالی جغتایی
هلالی جغتایی( غزلیات )
143

غزل شمارهٔ ۲

سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
آن نشد عاقبت و من شدم از یار جدا
از من امروز جدا می شود آن یار عزیز
همچو جانی که شود از تن بیمار جدا
گر جدا مانم ازو خون مرا خواهد ریخت
دل خون گشته جدا، دیده خونبار جدا
زیر دیوار سرایش تن کاهیده من
همچو کاهیست که افتاده ز دیوار جدا
من که یک بار بوصل تو رسیدم همه عمر
کی توانم که شوم از تو بیک بار جدا؟
دوستان، قیمت صحبت بشناسید، که چرخ
دوستان را ز هم انداخته بسیار جدا
غیر آن مه، که هلالی بوصالش نرسید
ما درین باغ ندیدیم گل از خار جدا