شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۸۴
هاتف اصفهانی
هاتف اصفهانی( غزلیات )
111

غزل شمارهٔ ۸۴

کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی
این گلستان بی خس و خاشاک بودی کاشکی
یار من پاک و به رویش غیر چون دارد نظر
دیده او چون دل من پاک بودی کاشکی
قصد قتلم دارد و اندیشه از مظلومیم
یار در عاشق کشی بی باک بودی کاشکی
تا به دامانش رسد دستم به امداد نسیم
جسم من در رهگذارش خاک بودی کاشکی
سینه ام از تیر دلدوز تو چون دارد نشان
گردنم را طوق از آن فتراک بودی کاشکی
غنچه سان هاتف دلم از عشق چون صد پاره است
سینه ام زین غم چو گل صد چاک بودی کاشکی