شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شبی بر ساحل زنده رود
حمید مصدق
حمید مصدق( سالهای صبوری )
174

شبی بر ساحل زنده رود

ماه روی خویش را در آب می بیند
شهر در خواب است
گویی خواب می بیند
رود
اما هیچ تابش نیست
رود همچون شهر خفته قصد خوابش نیست
رود پیچان است
رود می پیچد بروی بستری از ریگ
شهر بی جان است
سایه ای لرزان
مست آن جامی که نوشیده است
یاد آن لبها که در رویای مستی بخش بوسیده است
در کنار رود
می سپارد گام
می رود آرام