110
شمارهٔ ۳۸۲
از ازل کشته آن طرز نگاه آمده ایم
صد گره در دل ازان زلف سیاه آمده ایم
بر سر کوی تو هر صبح چو آیینه مهر
همه تن چشم شده محض نگاه آمده ایم
موسی وادی عشقیم که تا طور وصال
همه جا با مدد شعله آه آمده ایم
بی گنه بر تن ما یک سر مو نیست، مگر
خوی عفویم که خواهان گناه آمده ایم؟
از مصیبت کده هجر به امید نجات
به در کعبه وصلت به پناه آمده ایم
بر سر چشمه حیوان تو ای کوثر لطف
به صد امید، چو لب تشنه گیاه آمده ایم
همچو قدسی به طواف حرم کعبه عشق
سر قدم ساخته صد مرحله راه آمده ایم