ای شوخ نازپرور آشوب عقل و دینی

کم مهر و زود خشمی گلچهر و شوخ چشم

عیدی از آن شر یفی روحی از آن لطیفی

سروی ولی روانی جانی ولی عیانی

در حلق تشنه کامان یک جرعه سلسبیلی

آهوی مشک مویی طاووس بذله گویی

پروردهٔ بهشتی همشیرهٔ سهیلی

یک جویبار سروی یک بوشان تذروی

یک مشرق آفتابی یک خانه ماهتابی

چون طعنهٔ رقیبان در هجر جانگدازی

همزاد روح پاکی گرچه زآب و خاکی

از حلقهای گیسو داود درع سازی

تشویر نار نمرود از چهر پرفروغی

باک از خزان نداری گویی گل بهشی

بوسیدن لب تو فرضست برخلایق

فرمانده سلاطین جمجاه ناصرالدین

ای کز سنان سر پخش آجال را ضمانی

شاهنشه جهانی فرمانده مهانی

در رزم بی مثالی در بزم بی همالی

مسجود شرق و غربی محسود روم و روسی

دارای تاج و گنجی داروی درد و رنجی

کوهی چو بر سمندی شیری چو با کمندی

در حمله روز ناورد چابکتر ازگمانی

تندر چگونه غرّد تو گاه کین چنانی

چون حزم زودیابی چون حلم دیر خشمی

با قدرت قبادی بافرهٔ فرودی

با صولت کیانی با دولت جوانی

شاه ملک شعاری شیر فلک شکاری

هم عقل را قوامی هم عدل را نظامی

هم مکرمت شعاری هم مملکت طرازی

بحر سحاب خیزی چون از بر سریری

ملک ترا هماره حق ناصر و معین باد

پیوسته بر سراپات از عرش آفرین باد