شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۵۱
فروغی بسطامی
فروغی بسطامی( غزلیات )
115

غزل شمارهٔ ۵۱

اولم رام نمودی به دل آرامی ها
آخرم سوختی از حسرت ناکامی ها
تو و نوشیدن پیمانه و خشنودی دل
من وخاک در می خانه و بدنامی ها
چشم سر مست تو تا ساقی هشیاران است
کی توان دست کشید از قدح آشامی ها
قدمی رنجه کن از سرو سمن ساق به باغ
تاصنوبر نزند لاف خوش اندامی ها
می خورد مرغ دل از دوری خال و خط تو
غم بی دانگی و حسرت بی دامی ها
عاقبت چشم من افتاد بدان طلعت نیک
چشم بد دور از این نیک سرانجامی ها
سر و پا آتشم از عشق فروغی لیکن
پختگی ها نتوان کرد بدین خامی ها