شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۲۴۲
فروغی بسطامی
فروغی بسطامی( غزلیات )
117

غزل شمارهٔ ۲۴۲

بتان به مملکت حسن پادشاهانند
ولی دریغ که بدخواه نیک خواهانند
ز اصل پرورش روح می دهند این قوم
ولی ز فرقت جان سوز جسم گاهانند
به جای شیر ز بس خورده اند خون جگر
هنوز تشنه لب خون بیگناه انند
کجا کمان سلامت ز عرصه ای ما راست
که در کمین ز چپ و راست کج کلاهانند
به طاق آن خم ابرو شکستگی مرساد
که در پناهش پیوسته بی پناهانند
گرت ز تیغ کشد غمزه اش گواه مخواه
که کشتگان ره عشق بی گواهانند
فروغی از پی خوبان ماه روی مرو
که سر به سر همه بی مهر و دل سیاهانند