69
غزل شمارهٔ ۵۵۶
آفریننده جهان لبیک
هرچه گوئی کنم بجان لبیک
سر فرمان نهاده ام پیشت
امر فرما مرا بخوان لبیک
گر بیا عبدیم خطاب کنی
تا ابد گویمت بجان لبیک
گر ندائی کنی مرا پنهان
من هویدا کنم عیان لبیک
گر بمیرانیم دمی صد بار
گویم ار خوانیم بجان لبیک
چون شود خاک ذره ذره تنم
شنوی از گلم همان لبیک
در قیامت چو خوانیم گوید
موبمویم یکان یکان لبیک
هرکه خواند زروی صدق ترا
آیدش فاش ز آسمان لبیک
هرکه ده بار گویدت یا رب
گوئی اندر دلش نهان لبیک
گر بود عارف او برد ذوقی
ورنه گردد ذخیره آن لبیک
چو خوشست ایخدای روزی کن
از تو در سرّ عاشقان لبیک
عاشقم کن بده خطاب و جواب
تا برد فیض ذوق آن لبیک