شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
ای جان به لب آمده
فریدون مشیری
فریدون مشیری( لحظه ها و احساس )
139

ای جان به لب آمده

ای چشم ز گریه سرخ خواب از تو گریخت
ای جان به لب آمده از تو گریخت
با غم سر کن که شادی از کوی تو رفت
با شب بنشین که آفتاب از تو گریخت