شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
توضیحات
فریدون مشیری
فریدون مشیری( از دیار آتشی )
178

توضیحات

۹ ــ از دیار آتشی ــ ۱۳۷۱
نقش:
پنجره
یک آسمان پرنده
با زبان اشک، اینک ...
دوستی:
گرگ: سگی بگذار، ما هم مردمانیم ...، مولانا جلال الدین بلخی ... قصابی گوسپند خبه شده را نذر خانقاه کرده بود ، درویشان چند روز بود چیزی بکار نبرده بودند ، گرسنگی غالب بود چون بر سر سفره نشستند ابوسعید ، گفت : دست ازین طعام بِدارید ، که مردار است! ... قصاب به پای شیخ افتاد و پوزش ها خواست مریدان شیخ را گفتند : از کجا دانستی که مردار است ؟ ابوسعید گفت : سگ نفس عظیم رغبت می کرد ، ... "خلاصه شده از اسرار التوحید"
یوسف
دست هامان نرسیده ست به هم...:
با عشق
afasoft.ir