شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
با عشق
فریدون مشیری
فریدون مشیری( از دیار آتشی )
136

با عشق

به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق.
صفای روی تو، تقدیم می کنم، با عشق
درین سیاهی و سردی بسانِ آتشگاه،
همیشه گرمم همواره روشنم با عشق.
همین نه جان به ره دوست می فشانم شاد،
به جانِ دوست، که غمخوار دشمنم، با عشق.
به دست بسته ام ای مهربان، نگاه مکن
که بیستون را از پا درافکنم، با عشق
دوای درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد می زنم: با عشق