178
زیارت
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سه شنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذره بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد