134
غزل شمارهٔ ۴۵
گر صد برگ را روی تو وارث
شمیم مشک را موی تو وارث
زهر نرگس که او جادو فریب است
فریب چشم جادوی تو وارث
زهر سنبل که بر نسرین کند ناز
نسیم جعد گیسوی تو وارث
هر آن هندو که بر ابرو نشیند
سواد زلف هندوی تو وارث
ز سروی کان به باغ راستان است
قد چون سرو دلجوی تو وارث
کمان مشک را بر تخته سیم
جبین و خط ابروی تو وارث
ز خوش گویان همه ابن حسام است
زبان و طبع خوشکوی تو وارث