شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۰۹
ابن حسام خوسفی
ابن حسام خوسفی( غزلیات )
101

غزل شمارهٔ ۱۰۹

دل به ره باز نیامد به فسون وعّاظ
زان که چون خشم فسون خوان تواش نیست حفاظ
غمزه هر لحظه به خونریز دلم تیز مکن
قَد کَفانِی قَتَلتَنی زَمَراتِ الالحاظ
چشم خوش خواب تو شد راهزن بیداران
همچنان خواب خوشش باد و مبادش ایقاظ
گر تو نرمی کنی امروز و درشتی نکنی
لایضُرُّونک فی الحَشر شَدادُ و غَلاظ
شبه گر می طلبی بر سخن ابن حسام
اِنَّها خالیةُ عَن شُبهاتِ الاَلفاظ