لغزیده ایم ، ورنه ره ما، دراز نیست

رفتن ز خویش ناقهٔ راه حجاز نیست

ما را دماغ این همه ابرام ناز نیست

عشق هوس ، همین دوسه روز است ، باز نیست

در سرمه نغمه ای ست که در هیچ ساز نیست

آیینه است آینه ، آیینه ساز نیست

درکارگاه شیشه گران جز گداز نیست

سوداگر جهان غرض امتیاز نیست

باید نشیب کرد، تصور فراز نیست

لیک آن بضاعتی که توان کرد، ناز نیست

ایثار نقد کیسهٔ عمر دراز نیست

ما را نشانده اند بر آن در که باز نیست

بر خوان عشق دعوت نان و پیاز نیست