89
غزل شمارهٔ ۷۲۲
چمن امروز فرش منزل کیست
رگ گل دود شمع محفل کیست
قد پیری اگر نه دشمن ماست
خم این طلاق تیغ قاتل کیست
تپش آیینه دار حسرت ماست
گل این باغ بال بسمل کیست
دل ماگر نه دست جلوهٔ اوست
نفس آخر غبار محمل کیست
خط آن لعل دود خرمن ماست
رم آن چشم برق حاصل کیست
دل ما شد سپند آتش رشک
گل رویت چراغ محمل کیست
به هم آورده دیدم آن کف دست
نی ام آگه ، به چنگ او، دل کیست
حذر از دستگاه عشرت دهر
هوس آهنگ رقص بسمل کیست
اگر اوهام سد راه ما نیست
نفس افسون پای درگل کیست
برد ازگوش رنگ طاقت هوش
جرس امشب فغان بیدل کیست