119
غزل شمارهٔ ۲۳۳۸
به ذوق سجدهٔ او از عدم گلباز می آیم
چه شوق ست اینکه یک پیشانی و صد ناز می آیم
تحیر نامه ها دارم ، هزار آیینه دربارم
خیال آهنگ دیدارم به چندین ساز می آیم
خمستان در رکاب گردش رنگم چه سحرست این
به یاد نرگسی ساغرکش اعجاز می آیم
طواف کعبهٔ دل آمد و رفت نفس دارد
اگر صد بار ازین جا رفته باشم باز می آیم
به هر جا پاگذارم شوقت استقبال من دارد
ادب پروردهٔ عشقم به این اعزاز می آیم
ز تجدید بهار انس دارم در نظر رنگی
که گر صد سال پیش آیم همان آغاز می آیم
نوای بوی گل سازم ، نوید عالم رازم
نسیم گلشن نازم ، هزار انداز می آیم
بهار آرزو در دل ، گل امید در دامن
به هر رنگی که می آیم چمن پرداز می آیم
به حکم مهر تابان اختیاری نیست شبنم را
پر و بالم تویی چندان که در پرواز می آیم
خواص مرغ دست آموز دارد طینت بیدل
به هر جا می روم تا می دهی آواز می آیم