108
غزل شمارهٔ ۲۳۲
با همه افسردگی مفت تماشاییم ما
موجها د ارد پری چندان که میناییم ما
رنگها گل کرده ایم اما در آغوش عدم
بیضهٔ طاووس ز زیر بال عنقاییم ما
منزل ما محمل ما، سعی ما افتادگیست
همچو اشک ازکاروان لغزش پاییم ما
بیخودی عمری ست ازدل می کشد رخت نفس
تا برون خود جهانی دیگر آراییم ما
نردبان چاک دل تا قصرگردون بردن است
چون سحر از خویش آسان برنمی آییم ما
گوشهٔ آرام دیگر ازکجا یابد کسی
چون نفس در خانهٔ دل هم نمی پاییم ما
امتیاز وصل و هجران دورباش کس مباد
آه ازین غفلت که با او نیزتنهاییم ما
صرفهٔ کوشش ندارد یاد عمر رفته ام
فرصت ازکف می رود تا دست می ساییم ما
تا به همت بگذریم ازهرچه می آید به پیش
همچوفرصت یک قلم دی ساز فرداییم ما
بی حضوری نیست استقبال از خود رفتگان
سجده ای کردی به دامانی که می آییم ما
شوخی آثار معنی بی عبارت مشکل است
فاش ترگوییم او هم اوست تا ماییم ما
بی محاباکیست بیدل از سر ما بگذرد
چون شکست آبله یک قطره دریاییم ما