شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
تمثیل
ملک الشعرای بهار
ملک الشعرای بهار( کارنامهٔ زندان )
140

تمثیل

گشت مردی شریک پرخواری
کرد تقسیم توشه را باری
گفت یک چیز ازین دوگانه بخواه
خربزه یا که هندوانه بخواه
گفت من هر دوانه می خواهم
خربزه ، هندوانه می خواهم
برد مشروطه داغ و چوب و فلک
جای آن ساخت حبس نمره یک
شحنهٔ شهر هر دو وانه گرفت
خربزه داشت هندوانه گرفت
کرد من باب دبه و لنجه
حبس تاریک جفت اشکنجه
دست بند و شکنجه های دگر
تاز بانه ز جملگی بدتر
گاهگاهی هم از پی تحقیق
آب جوشیده می شود تزریق
آن شنیدم که « هایم » بدبخت
مبتلا شد بدین شکنجهٔ سخت
تا گروهی ز عارف و عامی
یار خود سازد، اینت بدنامی
و آن یهودی ز تهمت دگران
بست لب با چنین عذاب گران
وان که او را شکنجه می فرمود
مسلمی بود شوم تر ز جهود
بود تشنه ، به خون ایرانی
شحنه با دعوی مسلمانی
بود « هایم » بدان دلآگاهی
بهتر از صدهزار « درگاهی »
کاو به ناحق نبرد نام کسی
وین به خلق افترا ببست بسی
برد از آغاز آن جهول ظلوم
دست در خون عشقی مظلوم
بعد از آن تا زند مؤسس را
زد به تیر بلا « مدرس » را
شحنهٔ شهر چون که شد فتاک
دگران را ز قتل و فتک چه باک
دارم افسانه ای ز « درگاهی »
شاهکاریست بشنو ار خواهی