129
شمارهٔ ۷۳
مکن تو با دل من بیش از این به جورسلوک
که ملک زیر و زبر می شود ز جور ملوک
لبت به نغمهٔ جان بخش چون مسیحا، جان
دهد به پیکر بی روح مردم مفلوک
وفا کنی بچشیم و جفا کنی بکشیم
به حکم آن که بتان مالکند و ما مملوک
کند قمر به رخت سجده ؟ این بود معلوم
رسد به نور رخت زهره ؟ این بود مشکوک
بهار شاهد من در کمال حسن بود
چوآیت و دگران چون قبالهٔ محکوک