شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱۶۹ - فتنه های آشکار
ملک الشعرای بهار
ملک الشعرای بهار( قصاید )
171

شمارهٔ ۱۶۹ - فتنه های آشکار

فتنه ها آشکار می بینم
دست ها توی کار می بینم
حقه بازان و ماجراجویان
بر خر خود سوار می بینم
بهر تسخیر خشک مغزی چند
نطق ها آبدار می بینم
جای احرار در تک زندان
یا به بالای دار می بینم
ز انتخابات سوء ، مجلس را
پر ز عیب و عوار می بینم
وکلا را به مثل دور ششم
گیج و بی اختیار می بینم
آلت دست ارتجاع و فاشیست
جملگی را قطار می بینم
بعد تصویب اعتبار رنود
کار بی اعتبار می بینم
چند لوطی زکهنه جاسوسان
روز و شب گرم کار می بینم
پیش بینی که عاقلان کردند
بعد ازین آشکار می بینم
سفها را به کارهای بزرگ
داخل و برقرار می بینم
در گلستان به جای کبک و تذور
قنفذ و سوسمار می بینم
آن که را داده جان به راه وطن
بی سرانجام و خوار می بینم
وانکه را برد و خورد و خوش خوابید
شاد و ایران مدار می بینم
ملتی را که شد فرامشکار
عاقبت اشکبار می بینم
ز انتخاباتشان مسلم گشت
آنچه این جان نثار می بینم
چاپلوسان و چاکران قدیم
روی مجلس هوار می بینم
خیل بی عرضگان جاهل را
داخل کار و بار می بینم
ظاهرا شه پرست و در باطن
با عدو دستیار می بینم
لیک روز بلیه و سختی
همه را در فرار می بینم
امتحان را دوبار خوردن زهر
جرم بی اغتفار می بینم
و آدمی را که ترک تجربه کرد
بی تعارف حمار می بینم
وانکه ننهاد فرق دشمن و دوست
چاره اش انتحار می بینم