194
در چارچیز که کم بقا دارد
چارچیز ای خواجه کم دارد بقا
گوش دار ای مومن نیکو لقا
جور سلطان را بقا کمتر بود
پس عتاب دوستان خوشتر بود
دیگر آن مهری که باشد از زنان
بی بقا چون صحبت ناجنس دان
با رعیت چون کند سلطان ستم
مرورا باشد بقا در ملک کم
گر ترا از دوستان آید عتاب
کم بقا دارد چو خط بر روی آب
گرچه باشد زن زمانی مهربان
چون کم آید بهرهٔ بگشاید زبان
چون بناجنسان نشیند آدمی
کمترک بیند از ایشان همدمی
زاغ چون فارغ زبوی گل شود
نفرتش از صحبت بلبل شود
صحبت ناجنس جانگاهی بود
جمله را زین حال آگاهی بود
چون ترا ناجنس آید در نظر
ای پسر چون باد از وی درگذر