شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
الحکایه و التمثیل
عطار
عطار( بخش یازدهم )
147

الحکایه و التمثیل

یکی از بایزید این شیوه درخواست
که هرچیزی که پنهانست و پیداست
ز عرش و فرش و کونین این همه چیست
همه گفتا منم چون مردم از زیست
هر آنگه کین نهاد او هم فروشد
همین عالم همان عالم فروشد
نماند هیچ اگر تو می نمانی
که تو هم این جهان هم آن جهانی
از آنگه باز کین عالم نهادند
بنا بر قالب آدم نهادند
نهادی بوالعجب داری تو در اصل
بلاسی کرده اندر اطلسی وصل
اگر صد قرن می گردی چو پرگار
نیاید وصل گاه تو پدیدار
اگر بر آسمان گر بر زمینی
جزین چیزی که می بینی نبینی
وگر در جوهرت چشمی شود باز
دو عالم بر تو افشانند از آغاز
در آن ساعت که آن چشم آیدت پیش
دو عالم در تو گم گردد تو در خویش
تویی آن جوهری گر می ندانی
که برتر زین جهان و آن جهانی