شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
مثنوی
عراقی
عراقی( فصل هشتم )
141

مثنوی

ای غم تو مجاور دل من
وز زمانه غم تو حاصل من
تا دلم باد، مبتلای تو باد
دایما بستهٔ بلای تو باد
دیده را دیدن تو می باید
وگرم قصد جان کنی شاید
دل ما را فراغت از جان است
زندگانی ما به جانان است
عشق، روزی که درد من بفزود
شد حقیقتی اگر مجازی بود
در ترقی است کار ما در عشق
بلکه اخلاص شد ریا در عشق