150
غزل
ای ملامت کنان بی حاصل
سعی کمتر کنید در باطل
هستم آشفته بر رخی، که برو
شد پری واله و ملک مایل
هست وصف جمال و نعت لبش
برتر از فکر سامع و قایل
دل دیوانه در سر زلفش
کی به زنجیرها شود عاقل؟
هرکه یک بار در همه عمرش
التفاتی کند، شود مقبل
از خیالش چه شاکرم! کو نیز
نیست از حال عاشقان غافل
ای صبا، ای صبا، غلام توام
گر گذاری کنی بدان منزل
حال بیچارگان بادیه را
برسانی بیار در محمل
گو: عراقی در آرزوی رخت
جان همی داد و حسرت اندر دل