283
غزل شمارهٔ ۲۷۹
ای که از لطف سراسر جانی
جان چه باشد؟ که تو صد چندانی
تو چه چیزی؟ چه بلایی؟ چه کسی؟
فتنه ای؟ شنقصه ای؟ فتانی؟
حکمت از چیست روان بر همه کس؟
کیقبادی؟ ملکی؟ خاقانی؟
به دمی زنده کنی صد مرده
عیسیی؟ آب حیاتی؟ جانی؟
به تماشای تو آید همه کس
لاله زاری؟ چمنی؟ بستانی؟
روی در روی تو آرند همه
قبله ای؟ آینه ای؟ جانانی؟
در مذاق همه کس شیرینی
انگبینی؟ شکری؟ سیلانی؟
گر چه خردی، همه را در خوردی
نمکی؟ آب روانی؟ نانی؟
آرزوی دل بیمار منی
صحتی؟ عافیتی؟ درمانی؟
گه خمارم شکنی، گه توبه
می نابی؟ فقعی؟ رمانی؟
دیدهٔ من به تو بیند عالم
آفتابی؟ قمری؟ اجفانی؟
همه خوبان به تو آراسته اند
کهربایی؟ گهری؟ مرجانی؟
مهر هر روز دمی در بنده ات
سحری؟ صبح دمی؟ خندانی؟
همه در بزم ملوکت خوانند
قصه ای؟ مثنویی؟ دیوانی؟