شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
گزیدهٔ غزل ۱۸۸
امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی( غزلیات (گزیدهٔ ناقص) )
85

گزیدهٔ غزل ۱۸۸

گفتم چگونه می کشی و زنده می کنی
از یک جواب کشت و جواب دگر نداد
ای دیده آب خویش نگهدار بعد ازین
کاتش بده رسید و به خرمن نایستاد
گویند منگرش مگر از فتنه جان بری
بسیار خواستم که دل من نایستاد