167
سپیده دم
به هزار زبان
وَلْوَله بود.
بیداری
از افق به افق می گذشت
و همچنان که آوازِ دوردستِ گردونه ی آفتاب
نزدیک می شد
وَلْوَله ی پراکنده
شکل می گرفت
تا یکپارچه
به سرودی روشن بدل شود.
پیش ْبازیان
تسبیح گوی
به مطلعِ آفتاب می رفتند
و من
خاموش و بی خویش
با خلوتِ ایوانِ چوبین
بیگانه می شدم.
مردادِ ۱۳۵۵
بهنمیر